خاطرات پشت دوربین

متن مرتبط با «تابستان» در سایت خاطرات پشت دوربین نوشته شده است

شب تابستان

  •  چند سال پیش که فرزندی نداشتیم ومستاجر بودیم یک شب تابستان اتفاقی افتاد. خونه ای که بودیم دو طبقه و جنوبی بود، واحد طبقه همکف حیاط خلوت داشت که اجاره ما بود. پذیرایی این خونه بزرگ بود و باسه تا پنجره بزرگ ودر رو به حیاط خلوت باز میشد. اتاق خواب کوچیک بود و کلی اسباب توش گذاشته بودیم واسه همین توی پذیرایی میخوابیدیم و در و پنجره ها رو باز میکردیم تا از هوای خوب شبهای تابستون استفاده کنیم.دور حیاط خلوت با دیوارهای خونه های همسایه گرفته شده بود، گوشه حیاط هم دستشویی قرار داشت. اوضاع حیاط  جوری بود که یک نفر از روی دیوار میتونست بیاد رو بام دستشویی و بعد هم بیاد پایین تو حیاط، کاری که در عین ناباو,تابستان ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها