پدر عروس

ساخت وبلاگ

  رفته بودم فیلمبرداری مجلس عروسی. عروس خانم رو میشناختم و میدونستم چند ساله پدرش فوت کرده. نوبت دادن رونمایی رسید و آقایون هم اومدن که هدیه هاشون رو بدن.یک خانم از پرسنل تالار اومد تا اشخاص رو معرفی کنه و کادوشون رو اعلام کنه. نوبت رسید به معرفی پدر و مادر عروس و این خانم از پدر عروس خواست که بیان رو سن.نگاهم به عروس افتاد که چطور ناراحت شد، منتظر بودم یکی از اقوام به این خانم بگه پدر عروس فوت شد ولی هر کس به فکر آماده کردن هدیه خودش بود. خانم مسئول معرفی دو بار دیگه هم پدر عروس رو صدا زد و تأکید داشت سریعتر بیان. حواسم به عروس بود که چجوری چشماش پر از اشک شد. دلم خیلی گرفت و ناراحت شدم که چرا یکی از اطرافیان و حتی مادر عروس متوجه حالش نیستند. خودم رفتم به خانمه گفتم پدر عروس فوت شدن لطفا دیگه اسمشون رو نبرید، خانمه در حالیکه جا خورد با خجالت گفت چرا زودتر  نگفتید؟  گفتم حالا شما ببخشید فقط زودتر اوضاع رو جمع و جور کنید که عروس هر لحظه ممکنه گریه رو شروع کنه. رفتم سر فیلمبرداری، یک نگاهی به جمعیت دور عروس کردم، هیچکس متوجه نشد چه اتفاقی افتاد.

خاطرات پشت دوربین...
ما را در سایت خاطرات پشت دوربین دنبال می کنید

برچسب : پدر,عروس, نویسنده : 4sanaz1359a بازدید : 95 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 15:31