توقع

ساخت وبلاگ

  فامیل عروس داماد اومده بودند تا مراسم رونمایی و کادو دادن برگزار بشه. بعد نوبت به ر.ق.ص عروس و داماد با فامیلهاشون رسید. عروس که حجاب داشت به همراه داماد با فامیل داماد میرقصید وخیلی هم شاد و ریلکس بود.

 عموی عروس که مرد جوانی بود اومد پیش من و گفت: برید به مردهای فامیل داماد بگید برن بیرون تا ما هم بریم بر.قص.یم. گفتم: من بگم؟ یکوقت ناراحت میشن و بهشون برمیخوره. عموی عروس گفت: نه، اگه شما بگید کسی ناراحت نمیشه. گفتم: شرمنده، آخه خودتون میبینید که عروس خانم خودش مشکلی با این موضوع نداره. 

 بقیه مردهای فامیل عروس رفتند تا بر.قص.ند، جناب عموخان هم با دلخوری رفت.

 آخه این چه توقعیه؟ اصلا به من مربوط میشه؟

خاطرات پشت دوربین...
ما را در سایت خاطرات پشت دوربین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sanaz1359a بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 27 دی 1395 ساعت: 14:13